من زنم
زنی که باور دارد که همسرش عاشقش است
زنی که باور دارد به قلب مهربان و روح بلند همسرش
زنی که به نازک دلی و محبت همسرش ایمان دارد
زنی که غرور همسرش را میشناسد و نمیداند که چطور با آن تا کند که هم عشق بماند و هم غرور
زنی که میداند همسرش مدتهاست که دلتنگی هایش را نمیگوید و مدتهاست که کمتر میگوید دوستت دارم و مدتهاست که به یک اشاره و به یک حرف قلبش را پس می کشد و برای خودش نگه میدارد
زنی که میبیند همسرش حتا به طور مستقیم از او نمیخواهد که پیشش برود، و هیچ اصراری هم نمیکند و میگوشد اگر دوست داشتی بیا ...
و زنی که میداند پشت این حرف ها و این بی توجهی ها و این دوری گزیدن ها و زنگ نزدن ها مردی ست که از صمیم دل دوستش میدارد ولی خود را عقب کشیده است
و زنی که به تو گفت: با خواندن آن مطلب به خودم گفتم برای زنده ماندن و بارور شدن عشق باید همدیگر را به همه چیز ارجح بدانیم ... باید تو را به همه چیز ارجح بدانم، به همه چیز!
و زنی که دیشب تصمیم گرفت که به ناراحت شدن نزدیکترین و صمیمی ترین فامیلشان، خانواده خاله اش، پشت کند و به جشن عقد دخترعمویش پشت کند و به آنها زنگ بزند و معذرت خواهی کند و به سوی همسرش برود و بیش از آن تنهایش نگذارد
و زنی که با وجود مطمئن بودن از عشق همسرش، باز هم دلش خیلی میگیرد و میشکند از بی توجهی و بی تفاوتی همسرش ... و از خواندن اس ام اسی که در جواب بیایم پیشت؟ تنها نوشته است: اگر دوست داری بیا ...