خودم، یک وال- ایی

میخوام خود واقعیم باشم، فقط خودم...

خودم، یک وال- ایی

میخوام خود واقعیم باشم، فقط خودم...

کاش..

تهران خوب بود هاا، غیر از یه اعصاب خوردی که اون اولا درست شد و هنوزم ذهنم کمابیش درگیرشه

به خودم میگم دختر آخه تو چته چرا هولیییی، اخه گوش بده طرف چی میگه بعد هول هول یه کاری رو انجام بده

بیهوده الکی باعث شدم یه داستانی درست بشه و یه ناراحتی که غمش روی دلمه

همون غم باعث شد همه ی لحظات گردش و تفریح تهش یه غصه توی دلم باشه

البتهه به غیر از شب عروسی که هرچند کوتاه بود ولییی پر از خنده و شادی بود و واقعا دلم به همون خوشه

الانم که دو روزه برگشتیم. کار خونه تکونی رو امروز شروع کردم اما یه کم ناخوش احوالی باعث شده که زیادم کار خاصی نکنم


زبان هم که فاینالش رو شدم 88.5 و خوب بود

.

.

این دفعه منتظر چی باشیم؟ عید، که بگیم حالمون بهتر میشه

عید... یه هفته مونده

خونه تر و تمیز میشه.. برق میزنه

5ام 6ام هم که میرم شمال یه ده روزی



یه روزی یه جایی یه کسی یه جوری یه چیزی،،، صبر داشته باش صبر داشته باش.....


هرچی فک میکنم، انرژی منفیه بخاطر همون داستانیه که خودم مقصرش بودم...... دلم خیلی کدر شده واسش و همه ش با خودم در جنگ و جدالم...


درست میشه درست میشه صبر داشته باش صبر داشته باش......




مرا چه میشود آیا

چهارشنبه غروب فاینال زبان

چهارشنبه شب حرکت به سمت تهران چون فرداش عروسی دعوتیم

ماشالا انقدم کلاس زبان سنگین شده، از اول هفته آزمایشگاه نرفتم بخاطر فاینال

منم چند روزه بی انرژی ام نمیدونم داستان چیه

قراره تهران هم کلی بهم خوش بگذره ولی بازم بی حس و حال و خوابالوام

دیشب سشوار داشتم میکشیدم زد یه تیکه از موهامو سوزوند و جدا کرد انقد غصه خوردم براش

از کارای خونه تکونی کلااا عقبم اصلا فرصت نشده انجام بدم خونه رو نگاه میکتم افسردگی میگیرم

کم خواب شدم همه ش بی حال و خواب آلوام ولی خوابم هم نمیبره 

کلا نمیدونم چخبره چمه چهار پنج روز اخیر

با خودم میگم امتحانمو بدم حالم بهتر میشه یحتمل

بعدشم بیام بیفتم به جون خونه

بوینیم چی میشه


آخر اسفند حتما میام میگم به به چقد خوبه همه چی

حتااا شایدم بعد از تهران برگشتن خوب باشه حالم