خودم، یک وال- ایی

میخوام خود واقعیم باشم، فقط خودم...

خودم، یک وال- ایی

میخوام خود واقعیم باشم، فقط خودم...

29. دغدغه های من

عایااا من توهم دارم؟


بار قبل که باردار شدم، یه هفته بعد از تخ.مک گذاری حالت شبیه پری.ود داشتم و دل درد و کمر درد و فشار پایین! 


الان همین علایم رو دارم! ولی شک دارم که نکنه دارم زودتر پر.یود میشم و این نشونه ها بخاطر اونه؟


یه خونه پیدا کردم که تقریبا همه جوره ازش راضی ام! از خدا که پنهون نیس از شما چه پنهون که چون یه کم شک داشتم برای قرص شدن دلم استخاره هم کردم!!


عاالی اومد استخاره با نام خدا شروع شده بود و گفت هر کاری میخواین انجام بدین زود تند سریییع انجام بدین


من هم خدایی خیلی دلم قرص تر شد! با شیمار جان رفتیم یه دور دوباره خونه رو دید زدیم و اونم خوشش اومده بود.. قرار بنگاه گذاشتیم برای فردا!! حالا دیگه نمیدونم چی پیش میاد من که به همسرخان گفتم همییین رو میخوام و بسسس والسلااام نامه تمااام


حالاا اگه فردا خبرهای خوشیی در کار بودم میام و میگمممم


امروز کلاس زبان بودم برای دومین بار ازم درس پرسید منم که بچه مثبت و درسخون به همه سوالات پاسخ صحیح دادم


خب فعلا چیز دیگه ای یادم نیمیاااد تا بعدددد


فردا نوشت ساعت 11 صبح: رفتیم بنگاه برای امضای قرارداد! اومدیم سر مبلغ چونه بزنیم یوهو دیدیم پول پیش 5 تومن بیشتر از اونیه که فکر میکردیم! هیچی دست از پا درازتر اومدم خونه..


پی نوشت: خدایا دیگه جون ندارم نمیکشم یه ماه و نیم بیشتره ها، داغون شدم بخدا...


28.

یه علاقه مندی که جدیدا پیدا کردم اینه که یه جایی خونه بگیریم که دیگههههه چشمم به هیچکدوم از این بنگاهیا نیفتهههه


نه تنها حالم از بنگاه دیگه بهم میخوره، بلکه همههههه شون من رو میشناسن!! بی اغراق یه ماه و نیمهههه که دارم میرم به بنگاه ها سر میزنم اخهه!!


از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون که تا همین بیست،بیست و پنج روز پیش وقتی یه مورد مناسب پیدا میکردم که مثلا بریم ببینیم همسری یادش میومد که حوصله نداره بریم خونه ببینیم! بعدش دیگه دید که نهههه داره خطری میشه و باید خونه رو تخلیه کنیم، این شد که جدی گرفت


 توی این مدت دیگههه هر بنگااااه که میرم توی دلم میگم الان یارو میگه وااای باز این زنه اومد


منم وقتی وارد میشم اول از همه میگم با زحمتای ماااا  و اینگونه راه هرگونه شکایت رو بر بنگاهی میبندم باشد که رستگار گردممم


یه مسیله ی دیگه ای که وجود داره اینه که همه ی خونه های اجاره نرفته ی بدرد نخور در منطقه رو میشناسم  تا یارو میگه پشت رستوران ج... میگم جلالی؟؟ اون که 110 متره طبقه چهاره کمد دیواریش توی پذیراییه؟؟   یارو میگه کوچه بغلی یکی هست .. میگم ارههه اونی که روشوییش توی حمومه؟؟ چشای بنگاهیه میزنه بیرون میگه ماشالا خانوم همه جا رو هم که گشتیییی


خلاصههه این بود تجربیات من از دنبال خونه گشتننن


راسییی لامصب هوا بدجووور گرم شده من که دارم کبابی میشم وسط خونههههه




27. درهم و برهم!

سلااام جمعه همگی بخیرررر


امروووز 25 تیرررر و همچنان از خونه خبری نیست


چرا خونه ها اینجوری شدن؟؟ شاید هم من سخت گیرم!!

115 متر خونه،بعد پذیراییش رو کوچیک دراوردن که مبل و میز سخت جا میشه!! یا کمد دیواری نداره!! یا اشپزخونه یه وجبه! یا مثلا روشویی که باید توی دسشویی باشه توی حمومه!!


خب منم نمیخوام دوباره سال دیگه یا دو سال دیگه بگم این خونه فلان ایراد بزرگ رو داره و باید پاشیم! خسته شدم از اسباب کشی و دنبال خونه گشتن خوو


یه دونه خونه پیدا کرده بودبم یکی دو هفته پیش، نامرد خیلییی خونه خوبی بود!! تا دم امضای قرارداد هم رفتیم ولی صابخونه یوهو گفت نه! بعد کاشف به عمل اومد که یارو حساسه و چند بار دیگه هم این کار رو کرده!


راسی این ماه امکان داره نی نی داشته باشم البته فقط امکان داره  طبق نظر دکتر باید دو ماه دیگه اقدام میکردیم که میشه شیش ماه بعد از سقط. ولی خب شانسه دیگه، پیش میاد 


دلم؟؟ دلم میخواد که نی نی باشه!! با اینکه هنوز خونه نگرفتیم و اسباب کشی و چه و چه، ولی احساس میکنم که خیلی دلم بچه میخواد، البته ماههاست که دلم میخواد! 


دیگه .. فعلا هیچی .. فردا کلاس زبان دارم و لغات رو میپرسه و هنوووز نخوندمشووون برم به درس و مقشم برسم


26. معضل تکراری اینجااانب: خوووونه

سلااام


امروز بیست تیر!! ما با پشتکار نشستیم توی خونه ای که قرار بوده پاشیم و هنوووز خونه مناسب پیدا نکردیم!!


وای خدا میدونه چقدرررر استرس کشیدم این یه ماهه!! یعنی همه سختی های زندگی متاهلی توی این چهار سال یه طرف، این دنبال خونه گشتن واسه خودش به تنهایییی اووون طرف!! پیرم کردددد


دلم یه خونه بزرگ و خوشگللل میخواد .. یه خونه حسابیییی.. خیلیی هم براش برنامه ریختم و آرزو دارم    


حالا صابخونه نیاد سر وقتمون و بار و بندیلمونو نندازه توی خیابوووون خعلیههه والا بوخودااا


راستی واسه نی نی هم توی شهریور میخوام اقدام کنم .. تا خدا چی بخوااااد


حرفام تموم شد چقد زوووود



بعدا نوشت:     راستی کلاس زبان میرم!! این دفعه توی کانون زبان ایران ثبت نام کردم لول 8


بعدا نوشت یوهو یادم اومده:    احتمال بسیاااار زیاد امسال ارشد قبول میشم!! ژنتیک ! البته یه کم استرس دارم چون میخوام باردار هم بشم ولی توکل به خدا ... فوقش یه ترم مرخصی میگیرم دیگههههه