خودم، یک وال- ایی

میخوام خود واقعیم باشم، فقط خودم...

خودم، یک وال- ایی

میخوام خود واقعیم باشم، فقط خودم...

نی نی جدید

یه هفته س دماغ کیان کیپه

قبل از خواب دماغشو تمیز میکنم، درحالی که بچه م جیغ میزنه و گریه میکنه ولی بازم چندساعت بعدش دوباره همون آش و همون کاسه

اعصاب خوردیش اونجاس که بچه م با چشمای بسته گریه میکنه و من مجبورم همونجوری دماغش رو تمیز کنم و چندبار بچه م به ضجه زدن افتاد بمیرم براش.. خودم رو آی لعنت میکنم ها اینجور وقتا

تبلیغ یه کرم از برند موستلا رو دیده بودم توی نت که مجاری تنفسی بچه ها رو وا میکرد. کلی گشتم توی سایتای ایرانی که نبود، خارج از کشورم نبود. به خواهرم گفتم از دوستش که ترکیه س بخواد که اونجا هم سوال کنه. بعد امروزخواهری گفتش که کرم رو پیدا کرده!کلییی خوشحال شدم


نی نی جاریم هم به دنیا اومد راستی. یه دختر. چقدررر کوچولوهه خدااا. الهیییی. کلی دلم پیششه همه ش. آدم احساس میکنه بچه ی خودش دوباره به دنیا اومده.دوباره به اون روزا برمیگرده آدم 


هفته دیگه اوایل هفته هم احتمالا میرم شمال با کیان، با اتوبوس 


حرف دیگه ای یادم نمیاد فعلا. تا بعددد


خطریه اوضاع!!

دارم از خواب نابود میشممم باز

از الان اومدم توی تخت برای خواب. لعنتی انقد خوابم میاد که کشون کشون جمع و جورکردم خونه رو

غروبی یه خروار خرید داشتم و باید میرفتم بیرون. به همسر گفتم‌ تو و کیان هم بیاین، هم من نگران بچه م نمیمونم که نکنه خوابش بگیره یا گشنه ش بشه و گریه کنه، هم اینکه کیان عاشق بیرونه.همسری گفت ولش، تو برو من نگه میدارم کیان رو، و میبرمش حموم

پسر من عاشق حمومه و توی حموم جیکش در نمیاد

اما من نگران بودم خوابش بگیره چون مدت زیادی بود که بیدار بود. من هم که یکی دو ساعتی بیرون کار داشتم

خلاصه، با اینکه خیلی سعی کردم تند تند کارهام رو انجام بدم، ولی نزدیک دو ساعت طول کشیدن. همه ش دل نگرون پسرم بودم. البته چون باباش زنگ نزد یه کم خیالم راحت بود.

اومدم خونه و دیدم پسر و پدر با حوله حموم وایسادن توی پذیرایی. همسری گفت که پسرک کلی توی حموم گریه کرده و خوابش گرفته بوده. اخر هم نیم ساعت خوابیده توی حموم!!

الهی فداش بشم من

تند تند لباس دراوردم و به پسرم رسیدم و بردمش برای لالا. کلی هم دلم براش تنگ شده بود نازنینم رو

دیشب هر یه ساعت یه بار بیدار میشد، بار اخر فک کنم سه و نیم بود. خیلی خوابالو بودم و اعصابم از دستش خورد بود که چرا بیدار شده باز خوابوندمش و گذاشتمش توی تختش و اومدم سرجای خودم توی اتاقمون خوابیدم. و دفعه ی بعد که بیدار شدم ساعت ۶ صبح بود و دیدم که با کیان پایین تختش خوابیدم اصلا یادم‌ نمیاد چجوری و کی رفتم اتاقش!! اوضاع داره کم‌کم خطری میشه 


نت گوشی هم حدود ۲ ظهر یوهو وصل شد من کلی هیجان زده شدم،  اینستا و تلگرام هر دو وا شدن. ولی دو دقیقه بعد دوباره قطع شد چندش

اینجوریا

برم بخوابم که بچه م تا دقایقی دیگر بیدار میشههه



بخواب دیگههه

چه شلوغ شده بود وبلاگها این چند روزه وای فای اکثر استان ها وصل شده و کم کم دوباره وبلاگ ها سوت و کور میشن یحتمل


من که هنوز در محرومیت اینترنتی به سر میبرم، چون وای فای نداریم و نت گوشی داریم فقط


الانم دارم از شدت خواب کورمیشم ولی کوو خواب! البته وب گردی در این نخوابیدن بی تاثیر نیست 



کیان خوابه باید از فرصت استفاده کنم و بخوابم خدااااا

چندوقته که به طور سینوسی چند شب رو خوب میخوابه و چند شب رو هی زود زود بیدار میشه، پدر منم درمیاد


حال نوشتن ندارم، استرس دارم که کیان بیوار بشه و من هنوز نخوابیده باشم


رفتممم