خودم، یک وال- ایی

میخوام خود واقعیم باشم، فقط خودم...

خودم، یک وال- ایی

میخوام خود واقعیم باشم، فقط خودم...

روزهای شلوووغ!

پر از خوابم!!


فردا فاینال زبان دارم. آخرین ترم! انقدر کمبود خواب دارم که وسط درس خوندن خوابم میبره


چند دقیقه چرت میزنم بعد یوهو بیدار میشم یه کلمه میخونم بعد دوباره چرتم میبره


معمولا هفته ای که فاینال زبان دارم از خونه بیرون نمیرم اصلا! این هفته ولی شنبه صبح رفتم دانشگاه برای صحبت با استاد راهنمام درباره پایان نامه. یکشنبه عصر نوبت سونو داشتم، سونوی آخر!! ، که با همسری رفتیم، و دوباره هم دوشنبه صبح تا ظهر دانشگاه بودم برای ادامه ی کارهای پایان نامه!


مفتخرم اعلام کنم که  پایان نامه رو نوشتم!! توی دو هفته ی گذشته انقد نشستم پای لب تاپ و تایپ کردمممم پدر صاحابم دراومد! پا که میشدم اصلا نمیتونسم راه برم کج کج راه میرفتم و کمرم داغون بود! شوخی که نیس اخه هفته های ۳۶ به بالای حاملگی بود! پسرجونم هم که مدام لگد میزد طفلکم، خسته میشد از نشستن من


خلاصه که نوشتمش. بردم پیش استاد راهنمام، اونم داشت منو قورت میداد از عصبانیت از دفاع دو تا از بچه ها که هفته ی قبلش بود خیلییی ناراضی بود و میگفت هر چی داور گفت اینا فقط وایسادن نگاه کردن و اصلا نمیتونسن جواب بدن و نزدیک بود گریه شون بگیره و شماها برای دفاع آماده نیستید و فقط سوال میپرسید و خلاصه هر چیییی دلششش خواست گفت


منم ترسان و لرزان برگشتم خونه و به خودم گفتم باید بیشتر از اینا بشینی و مطالعه کنی، فوقش دفاعت رو میندازی برای اردیبهشت


ولی فرداش اون یکی استاد راهنما پیغام داد که بیا پایین برگه ت رو امضا کنم و برگه رو ببر دانشگاه چون این هفته جلسه س پایان نامه ت بره توی جلسه لااقل داورها معلوم بشن. منم از استاد راهنمای اصلیم اوکی رو گرفتم و دوباره دوشنبه پیییش بسوی دانشگاااه


بعد از کلی معطلی و ادیت و فلان، بالاخره پرینت گرفتم بردم دانشگاه، بعد مدیر آموزشی برگشته میگه جلسه هفته ی دیگه س حرص خوردم هاااا اخه امتحان دارم من بیچارههه


خلاصه که به همین دلیل از درسهام عقبم! و کم میخوابم که بتونم تمومشون کنم! و درب و داغونمممم


وسایل پسرم هم کامل شده، فقط کیف حمل وسایلش مونده که اونم سفارش دادم این هفته میرسهه


روتختی ایناش این هفته اومد که تقریبا راضی بودم، از کوسن هاش ناراضی بودم خیلی زشتن، کلا از توی وسایل برشون داشتم، ببینم پول دستم میاد که دوباره سفارش بدم یا نه

چند تیکه ی نمدی هم سفارش داده بودم که خوب شدن، زدمشون روی در و دیوار

اسم پسرم هم کیان شد عشق مامانشههه

۵ ۶ سال پیش وقتی اولین بار به این فکر کردم که اسم بچه م رو چی بذارم، گفتم اگه پسر باشه میذارم کیان و اگه دختر باشه نفس. این چندماهه خیلی دنبال اسم گشتیم ولی کیان‌تنها اسمی بود که از همه نظر برامون اوکی بود، اخرشم همینو انتخاب کردییم جالبه که همسری میگه من بودم که اوکی اخر رو دادم، پس منم که اسم قشنگی پیدا کردم من که ۶ سال پیش انتخاب کرده بودم به حساب نمیام ولی اون تایید آخر همسری حسابه

خلاصه اینجوریاااا

الانم آخرای هفته ی ۳۸ ام! نهااایت دو هفته موندهههه!!


 برم درس بخونم که هنوز کلییی موندهههه


دوستت دارم کیان ماماااان


بعدا نوشت: هار هار پست قبل گفته بودم اسم پسری رو که 



نظرات 1 + ارسال نظر
بهزاد سه‌شنبه 14 اسفند 1397 ساعت 23:59 http://sauron.blogsky.com

دختر دار شدی بذارش کیانا

اینم حرفیه البته بنظرم زیادی شبیه بودن اسمها هم خوب نباشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد