خودم، یک وال- ایی

میخوام خود واقعیم باشم، فقط خودم...

خودم، یک وال- ایی

میخوام خود واقعیم باشم، فقط خودم...

روز پرماجرااا

خب خدا رو شکر فعلا که برگشتیم خونه


دردسری کشیدم دیروز صبح تا بالاخره معاینه شدم، بعدش هم دکتر گفت برو سونو، اگه شرایطت نرمال نباشه باید بستری شی!  منم به مامانم زنگ زدم که مامان شاید مجبور بشی فردا راه بیفتی! اونم گفت من کارهام آماده ست و فقط خبر بده که بلبط عوض کنم.

دیگه با دربدری عصری یه جایی رو پیدا کردیم برای سونو و بعد از کلی معطلی سونو شدم، و نتیجه ش رو بردیم برا دکتر. البته قبلش خودم توی نت نگاه کردم و دیدم همه چییی اوکیه! دکتر هم سزارین داشت و یه کم توی بیمارستان منتظرش نشستیم با همسری


یه نیم ساعت بعد دکتر اومد و گفت اوکیه همه چی. هفته ی دیگه بیا دوباره برای چک شدن و نوار قلب هم بگیر. 


دیگه شاد و خندان اومدم خونه


به مامانم هم خبر دادم که همه چیززز روی روااال است. همون جمعه راه بیفتتت


ولی خعلیی خوب بودش کارهام دیروز صبح و ظهر تند تند خونه رو جمع کردم وسایلم رو گذاشتم توی کشوها لباسهایی که برای بعد از زایمان میخواستم و شناسنامه ها رو گذاشتم دم دست و حتااا شارژر گذاشتم توی کیفم که نکنه برم اونجا و بگن همین الان بستری شو مخصوصا شارژر خیلی خوب بود همسری کلی خندید


اینجوریااااا


نناجان کیان جان دوستت داریم ماااا دوستت داریم ما

نظرات 1 + ارسال نظر
roya چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت 11:46 http://dreamaway.blogsky.com/

عزیزم مبارک باشه انشالله به سلامتی دنیا بیان و برات قدمشون خیر باشه ...

ممنونم عزیزم لطف داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد