باز هم نزدیک سفر رفتن شده، و من قراره از روتینم خارج شم؛ و دچار استرس شدم!
با هربار سفر این داستان برای من اتفاق میفته. اینسری که شرایط خاصتر هم هست، برای اولین بار با کیان پسر چهارماه و نیمه ام میخوام سوار اتوبوس بشم!
چیز خاصی برای گفتن درباره ش ندارم. فقط اینکه دچار استرس شدم، همین!
میخوام برم شمال، و یه هفته بعدش هم همسری بهم ملحق میشه و ده روز بعدش هم برمیگردیم.
ماشینمونم فروختیم تا یا کم پول بذاریم روش و یه چیز بهتربگیریم!
همینا خلاصه