-
...........
چهارشنبه 8 فروردین 1397 02:33
بدجور خرابم بدجور داغونم حال خودم رو نمیفهمم درگیر داداشم ایم... کسی رو میخواد و چندماهه که حرفش رو با بابا زده.. و الان که میخواد اقدام کنه بابام تازه ساز مخالف هاش شروع شده .... بقدری امشب حال داداشم خراب بود که خونه پیشش موندم و نرفتم مهمونی.. وای از اون استیصالی که توی چشماش بود و با اون چشم ها و با اون اضطراب به...
-
سال نو حال نو:)
چهارشنبه 1 فروردین 1397 01:50
سال نو مبارک با سال نو، حال من هم نو شد انگار جالبه که شب قبل حال بدی داشتم الان که خوبم ایشالا امسال سال خوبی باشه توی درس و زندگی و .. کلی موفقیت داشته باشیم همگییی و من نی نی داشته باشم توی سال جدید
-
کاش..
چهارشنبه 23 اسفند 1396 00:21
تهران خوب بود هاا، غیر از یه اعصاب خوردی که اون اولا درست شد و هنوزم ذهنم کمابیش درگیرشه به خودم میگم دختر آخه تو چته چرا هولیییی، اخه گوش بده طرف چی میگه بعد هول هول یه کاری رو انجام بده بیهوده الکی باعث شدم یه داستانی درست بشه و یه ناراحتی که غمش روی دلمه همون غم باعث شد همه ی لحظات گردش و تفریح تهش یه غصه توی دلم...
-
مرا چه میشود آیا
سهشنبه 15 اسفند 1396 08:37
چهارشنبه غروب فاینال زبان چهارشنبه شب حرکت به سمت تهران چون فرداش عروسی دعوتیم ماشالا انقدم کلاس زبان سنگین شده، از اول هفته آزمایشگاه نرفتم بخاطر فاینال منم چند روزه بی انرژی ام نمیدونم داستان چیه قراره تهران هم کلی بهم خوش بگذره ولی بازم بی حس و حال و خوابالوام دیشب سشوار داشتم میکشیدم زد یه تیکه از موهامو سوزوند و...
-
این یا اون؟؟
سهشنبه 17 بهمن 1396 19:20
بهتره آدم به مشکلاتش زیاد فکر نکنه بنظرم. انگار وقتی که زیاد بهشون فکر میکنی،هی بیشتر قد میکشن و یوهو میبینی آوار شدن روی ذهن و جسمت. مشکلات مالی که، خب انگار که تمومی ندارن. هربار که خودمو درگیرش میکنم یوهو میبینم که انگیزه هام ته میکشه! این روزا میرم آزمایشگاه و میام، برای پروژه پایان نامه. یه کله و هر روز رفتم این...
-
هرچه پیش آید خوش آید..
شنبه 25 آذر 1396 14:33
چند روز بود عضله گلوم دردناک بود یکی دو روز بعدش صبح از درد شدید گلو و گردن و فک بیدار شدم با همسری رفتیم دکتر گفت سرماخوردگیه و بخاطر درد شدیدم سرم با آمپولای مسکن تجویز کرد و آنتی بیوتیک و مسکن داد ولی من خوب نشدم که، یه هفته اوضاعم همین بود تا رفتم پیش متخصص گوش و حلق و بینی آزمایش نوشت که تا جوابش بیاد یه هفته ای...
-
پروپوزالی که از سر گذراندیییم
پنجشنبه 9 آذر 1396 12:43
ماموریت اول که همانا دفاع پروپوزال باشد انجام شد البته که داورها بهونه هایی گرفتند ولی ما حواله کردیم به امحا و احشای درگذشتگان تاریخ الانم که درحال زبان خوندن برای کانون زبان و امتحان پایان ترم باشد که رستگار شویم و پروفسور
-
:)
چهارشنبه 17 آبان 1396 01:03
این ماه هم گذشت . قسمت نبود این ماه هم. ناراحت که شدم مطمءنا ولی توکلم به خداست. و اینکه بالاخره که میاد. هر وقت که بیاد، حتما همون زمان بهترین زمان بوده براش هرچهههه خدا بخواهد
-
خسته نباشم:دی
دوشنبه 8 آبان 1396 10:47
مثل هر ماه، منتظر البته بعد از استفاده از کیت، تازه فهمیدم که کلا محاسباتم اشتباه بوده ماه های قبل خسته نباشم واقعا خلاصه تا یه هفته دیگه معلوم میشه این ماه چیکاره حسنم فعلا در حال نوشتن پروپوزالم، و تقریبا تموم شده، یعنی دارم تایپش میکنم تا بفرستم برای جناب استاااد راهنما، امام (ع) توی فامیلیش امام داره خلاصه کههه،...
-
منتظر
یکشنبه 9 مهر 1396 11:02
منتظر و منتظر برای شروع سیکل بعدی به احتمال خیلییی زیاد خدایا، توکلم بر تو. پی نوشت 10 ام نوشت: اومد با قدرت به سوی آینده و سیکلهای بعدی
-
رختشور خونه ی دلم!
چهارشنبه 18 مرداد 1396 01:52
بازم خیلی وقته ننوشتم..؟.. حال و احوال خوبه.. کمی و کاستی هست، خوشی هم هست... بهرحال خاصیت زندگیه.. اما الان؟ تهرانم، خونه ی خواهرک. اون خوابیده و من بیدار.. یه سفر هفت روزه ی یوهویی رفتم شمال،برای رفع دلتنگی؛ و دو روز هم تهران .. توی دلم دارن رخت میشورن. یه چیزی مدام میلوله توی دلم که حالم رو ناخوش میکنه، استرس...
-
شادی برای خودم،غم برای وبلاگ!!
دوشنبه 19 تیر 1396 08:20
میان این همه سکوت... حرفی نمانده است.. و باد لحظه های مرا می وزد امروزم در انتظار فردای دیگری ست... فردایی نه بی شباهت به امروز، نه بی شباهت به دیروز... از خود میپرسم؛ در آن فردا، آیا خواهم گفت ... خواهم گفت که حالم خوب است، بهترم؟؟ روزهای سخت، آمده اند و رفته اند... گاه نگریسته ام و دانسته ام با گوشت و استخوان خویش؛...
-
یادم رفت:دی
جمعه 8 اردیبهشت 1396 13:31
خب یادم رفت بیام و بنویسم نی نی در کار نبود ایشکال نداره عجله ای نیس حالا تا بعد
-
هستی؟
جمعه 1 اردیبهشت 1396 16:45
برای بار دوم میگم.. اون تو هستی مامان؟؟ من ترم دیگه پایان نامه دارم، اما بهرحال تصمیم گرفتیم که اقدام کنیم!.. با خودم میگم، اگر باشی، خوبه.. اگر نباشی هم، اون هم یه مزیتایی داره!.. خنده داره که برای نبودنت هم مزیتهایی برای خودم ردیف کرده م! که البته تنها دلیلش پایان نامه مه... خدایا من به تو سپردم. تو هم منو تنها...
-
31. مشغله های فکری..
سهشنبه 12 مرداد 1395 19:04
اوههه باز اسباب کشیییی ولی اینبار حتاااا سختتر از دفعه های قبل جمعه اسباب کشی میکنیم!همین جمعه ها؛یعنی سه روز دیگه بعد قصه اینه که خونه جدید هنوز آماده نیست و تاریخ تحویلش اول شهریوره! الان دارن کمدهاش رو نصب میکنن و بعدش هم باید رنگ کنن خونه رو جمعه چندمه؟15ام! یعنییی تا اول شهریورررر 15 روووز ناقبل مونده!! منم قصد...
-
30.حل مسایل:دی
پنجشنبه 7 مرداد 1395 01:33
اورکاااا اورکاااا یافتیم یافتم خونه قولنامه کردیم کلکش کنده شددد رفتتت هوراااا یه خونه بزرگگگگ خوشگل صفر ولی واقعا اجاره خونه ها گرونه بخدا هرچند واقعا از خود خونه راضی ام ولی نگرانم بخاطر هزینه ها.. حتی خیلی جدی به فکر کار افتادم، با وجود دانشگاه و تصمیم به بچه دار شدن .. واقعا پولی که بگیرم به درد زندگیمون میخوره و...
-
29. دغدغه های من
پنجشنبه 31 تیر 1395 02:37
عایااا من توهم دارم؟ بار قبل که باردار شدم، یه هفته بعد از تخ.مک گذاری حالت شبیه پری.ود داشتم و دل درد و کمر درد و فشار پایین! الان همین علایم رو دارم! ولی شک دارم که نکنه دارم زودتر پر.یود میشم و این نشونه ها بخاطر اونه؟ یه خونه پیدا کردم که تقریبا همه جوره ازش راضی ام! از خدا که پنهون نیس از شما چه پنهون که چون یه...
-
28.
دوشنبه 28 تیر 1395 17:35
یه علاقه مندی که جدیدا پیدا کردم اینه که یه جایی خونه بگیریم که دیگههههه چشمم به هیچکدوم از این بنگاهیا نیفتهههه نه تنها حالم از بنگاه دیگه بهم میخوره، بلکه همههههه شون من رو میشناسن!! بی اغراق یه ماه و نیمهههه که دارم میرم به بنگاه ها سر میزنم اخهه!! از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون که تا همین بیست،بیست و پنج روز...
-
27. درهم و برهم!
جمعه 25 تیر 1395 17:13
سلااام جمعه همگی بخیرررر امروووز 25 تیرررر و همچنان از خونه خبری نیست چرا خونه ها اینجوری شدن؟؟ شاید هم من سخت گیرم!! 115 متر خونه،بعد پذیراییش رو کوچیک دراوردن که مبل و میز سخت جا میشه!! یا کمد دیواری نداره!! یا اشپزخونه یه وجبه! یا مثلا روشویی که باید توی دسشویی باشه توی حمومه!! خب منم نمیخوام دوباره سال دیگه یا دو...
-
26. معضل تکراری اینجااانب: خوووونه
یکشنبه 20 تیر 1395 03:19
سلااام امروز بیست تیر!! ما با پشتکار نشستیم توی خونه ای که قرار بوده پاشیم و هنوووز خونه مناسب پیدا نکردیم!! وای خدا میدونه چقدرررر استرس کشیدم این یه ماهه!! یعنی همه سختی های زندگی متاهلی توی این چهار سال یه طرف، این دنبال خونه گشتن واسه خودش به تنهایییی اووون طرف!! پیرم کردددد دلم یه خونه بزرگ و خوشگللل میخواد .. یه...
-
25. سال جدید و حال جدید!!
سهشنبه 25 خرداد 1395 05:05
اوهههه دو ماه شد که ننوشتم! سلااام امسال تا الان که سال خوبی بوده برام ... اولین تغییری که منتظرش بودم به خوبی به سرانجام رسید!! یک عدد ماشین خوشگیل موشگیل خریدیم وای که از ذوقش تا دو هفته باورم نمیشد!! تازه رانندگیم هم خوب شده و کلی قان قان میکنم باهاش باهاش یه مسافرت ده روزه هم رفتیم خونه مامان جووونم شمال که...
-
24. شروع سال جدید
چهارشنبه 25 فروردین 1395 15:54
الان اومدم وبلاگو خوندم، چه انرژی منفی ای داشت پست اخر!! سال نوی همه مبارک با تاخیرررر الهی همه سال خوبی داشته باشیم و آرامش و شادی بیشتری رو تجربه کنیمممم از خودم... سرگرم زندگی هسم... رفتم شمال و اومدم... صرف نظر از بعضی اتفاقای ناخوشایند، دیدن خونواده م خیلی خوب بود، بعلاوه ی دیدن برادرزاده م که عشق میکنه آدم باهاش...
-
23.تنهایی
سهشنبه 18 اسفند 1394 21:14
من تنهایم! غمم دریاست و خوشبختی برایم رویاست اشکی که اکنون بر چهره ام فرو می غلتد تمام انزوای من است و من به وسعت دریا همچنان میگریم ... از خودم شاید یه روز متن کاملش رو نوشتم اینجا روزا دارن میگذرن، من از شدت بیهوده وقت گذروندن کمی مونده تا روانی بشم! نه باشگاه، نه کلاس زبان، و نه نی نی باشگاه و کلاس و زبان رو بخاطر...
-
22.اولین ...
پنجشنبه 13 اسفند 1394 10:10
اولین ها گاهی ترسناک میشن ،مثل اولین رویارویی با یه نفر بعد از سالها،یا اولین روز بعد از جدایی ای که تازه پیشامد کرده .... امروز نوبت دکتر داشتم اولین مراجعه بعد از سقط صبح با بی حوصلگی از خواب بیدار شدم، خوابم کم بود و دلم خزیدن زیر پتو رو میخواست بلند شدم، هول هولکی صبحانه ای سر هم کردم و مدارک رو چپاندم توی کیف...
-
21. تغیییییرررر
دوشنبه 10 اسفند 1394 15:01
احساس میکنم که بهترم... برای عید دارم کم کم ذوق زده میشم برم موهامو یه مدل خوشگللل بزنم برا کوبوندن در دهان شایعات موهامو رنگ کنم خولاصه خوچل موچل کنم و خرید عید کنمممم و توی عید هم که پیییش بسوی شماااال اخجووووون از الان دارم از ذوقش بااال در میااارم نی نی که پروژه دو سه ماه دیگه ست پسسس این چند ماه رو باید خوووش...
-
20.
پنجشنبه 6 اسفند 1394 21:41
خیلی دلم گرفته خیلی دوس ندارم هیچی بخورم، دوس ندارم هیچکاری بکنم، دوس ندارم فکر کنم که روزا رو چجوری میخوام بگذرونم یا چجوری دارم میگذرونم دلم نمیخواد تلفن حرف بزنم! نمیخوام عید بیاد! دلم میخواد روزا بیخود باشن، الکی بگذرن دلم نمیخواد بخندم. دلم میخواد فقط بخوابم، بخوابم تا روزا بگذره دلم نمیخواد کسی بگه عه، چی شد؟...
-
19.
سهشنبه 4 اسفند 1394 06:21
درد شدید داشتم ساعت 2 و 3 نصفه شب ولی خوابم هم میومد و خوابیدم، در واقع نفهمیدم کی خوابم برد نفهمیدم کی خوابم برد و نفهمیدم چجوری از زور درد بیدار شدم! پریدم توی دستشویی، خون بود که ازم میرفت با ناله کشون کشون خودمو رسوندم به حموم خدا میدونه چه کشیدم، مثل درد زایمان ... من رو کشت و دوباره زنده کرد... و بعد از یک ساعت،...
-
18.
سهشنبه 4 اسفند 1394 00:26
یه هفته یا دو هفته طول کشید وقتی صبحا از خواب بیدار میشدم، طول میکشید تا یادم بیاد نی نی توی شیکممه با تعجب دستمو میذاشتم روی شیکمم و میگفتم اون توو هستی مامان جون؟ ... الان میدونین ترسناکش چیه؟اینه که سرم به چیزی گرم میشه و همه چی یادم میره ... بعد از چند دقیقه یوهو به خودم میام، با اون حس چند هفته ای؛ که حامله م! و...
-
17.
دوشنبه 3 اسفند 1394 16:10
یه هفته س لک بینی دارم .. اوایل خیلی کم، بعد رنگش قرمزتر شد و باز کم شد ... و امروز بیشترین مقداری که تا حالا ندیده بودم بودش ... خیلی ترسیدم خیلی ... و البته ناامید هم شدم ... این هفته زیاد ناامید شده بودم ولی خب لکه ها خیلی هم نبودن و باز امیدوار شده بودم ... اما امروز خیلی فرق میکرد خیلی... خدایا توکل به تو، حتما...
-
16.
دوشنبه 26 بهمن 1394 02:14
شب است و قایقم بشکسته و دریاست طوفانی ز هر موجی به گوشم میرسد بانگ پریشانی ره منزل نمیدانم ز غوغای گرفتاری چومرغی آشیان گم کرده در شبهای بارانی لبم می خندد و دل در حصار سینه می گرید ببین در برق چشمانم دو اشک دیده پنهانی بسا روز جوانی را به غفلت ها تبه کردم منم اکنون و شام پیری و صبح پشیمانی به ساحل کشتی ما را،برد لطف...